نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14

موضوع: ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

7067
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6878
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    7
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    سلام دوستان
    من الان توی شرایطی در زندگی هستم که واقعا به کمک و راهنمایی افراد مطلع و نظر افراد دیگه نیاز دارم.
    پس خواهش میکنم ازتون نظرات و تجربیاتتون رو از من دریغ نکنید.

    حدود سه سال هست که توی فضای مجازی با یه آقا پسری آشنا شدم لازمه بگم که من ساکن تهرانم و ایشون ساکن مشهد. حدود 9 ماه اول اشنایی حس خاصی بهم نداشتیم و کم کم با شناخت بیشتر علاقه ی بینمون بیشتر شد تا اینکه هم دیگه رو دیدیم و بعد هم بخاطر اینکه سربازیشون افتاد تهران ارتباط حضوری و شناختمون بیشتر شد و الان علاقه ی خیلی زیادی بهم دیگه داریم و قراره که با خونوادشون بیان خونه ی ما برای خواستگاری.
    ویژگیای خوب زیادی داره که من بخام براتون نام ببرم اینا هست :
    - قیافه و تیپش رو کاملا میپسندم.
    - از نظر مذهبی بودن تقریبا توی سطح برابری هستیم.
    - سطح فرهنگی و مالی خونوادمون نزدیک به همدیگس.
    - هردو مردک تحصیلیمون لیسانس هست.
    - اهدافی که برای آیندش داره به من نزدیکه. مثل علاقه به ادامه تحصیل، مهاجرت در صورت امکان، پیشرفت مالی و اقتصادی،تقویت مهارتای فردی و کمک ب همدیگه برای رشد شخصیتی بیشتر و ...

    - اهل کاره و واقعا ادم فعالیه. از این امایی که دایم برن اداره و ی جوری کارشون رو سرهم کنن و بپیچونن نیست بلکه واقعا به دنبال پیشرفت کارش هست. لازمه بگم همین که سربازیش تموم شد دوسه روز بعد رفت سرکار و توی سه ماه اول کار هم ی طرح جدید برای کارگاهشون داد که با سرمایه گذاری روش تقریبا ی سود دو برابری توی کمتر از ی ماه بدست آوردن.
    - خانواده براش توی اولویته و اعتقاد عمیقی به وفاداری و تعهد به خانواده داره.
    - آدم مودب و محترمیه و با خانوادش خیلی رفتار خوبی داره.
    - آدم صادقیه و توی این مدت رفتار متعادل و یکدستی داشته طوری که من ناخالصی و عدم صداقتی توی رفتارش ندیدم.
    - میتونم بگم واقعا عاشقش هستم و اونم همین حس رو بمن داره. و علاقه ی دوطرفه هم یکی از موارد خیلی مهم توی ازدواج برای منه.

    من تا الان با شناختی که از ایشون پیدا کردم هیچ مشکلی برای ازدواجمون نمیبینم فقط نگران دور بودن شهر محل س************تمون از هم هستم. محل کارش توی مشهده و هنوز تصمیم قطعی برای محل س************ت آیندمون نگرفتیم و احتمال س************ت توی هر دو شهر وجود داره.
    پدر و مادر من خیلی ب بچه هاشون وابستن و مادرم بمن میگه عشق و علاقه نهایتش 5 سال دوام بیاره بعدش چطوری میتنوی دوری رو تحمل کنی؟
    من توی دوستام خیلیا بودن که با شهر دور ازدواج کردن اما همه راضی بودن چون اکثرشون شوهرشون اومد شهر محل س************ت دختر . فقط ی مورد بود که دختره رفت شهر شوهرش و علی رغم اینکه خیلی همدیگه رو دوست داشتن الان بعد یک سال دختره دائم ابراز ناراحتی میکنه.
    من نمیدونم واقعا ازدواج با کسی توی ی شهر دیگه واقعا کار درستی هست یا نه و با وجود همه ی این ویژگی های خوب توی این آقا بازهم نگرانم از آینده.
    از ی طرف فک میکنم که خب بلاخره ادم با همشهریشم که ازدواج کنه ممکنه بعدها مجبور ب مهاجرت بشه و این همه ادم با این مسئله کنار اومدن حتا خیلیا توی ی کشور غریب زندگی میکنن پس کار ناممکنی نیست.

    و از ی طرف نمیخام اشتباه کنم و کاری بکنم که بعدها پشیمون بشم و برای راضی کردن خانوادم در مورد محل س************ت اول خودم باید ب اطمینان برسم.
    و اینکه من واقعا فک نمیکنم فردی مشابه ایشون با این سطح از تفاهم و عشق پیدا کنم.
    ممنون میشم شما نظراتتون رو بگین.

  2. کاربران زیر از mina-mina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6386
    نوشته ها
    55
    تشکـر
    72
    تشکر شده 39 بار در 23 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    خب خیلی خوبه که این همه تفاهم دارین با هم[replacer_img]

    بهتره خانواده هارو در جریان بذارین واسه این مسئلتون ، میتونن بهتر کمکتون کنن

    در ضمن اگه تهران باشین بهتره،چون دوری از خانواده واسه یه دختر معمولا سخت تر از یه پسره

    موفق باشی دوست خوبم

  4. 2 کاربران زیر از dr.sh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    سلام عزیزماگه تو انتخابت مطمئنی فقط صرف اینکه شهرتون ار هم دوره نباید باعث بشه به شک بیفتی
    ولی اینکه چجوری با این مسئله کنار بیاین خیلی بستگی به خودتون و شرایط خونواده ها ، وایستگی و البته محل کار پسر داره
    اگه میتونه کار مناسب را تو شهر خودت پیدا کنه خب تهران باشین بهتره دیگه ،
    ولی من خیلی از زوجا را دیدم که شهر پسر ساکن شدن حالا یا به خاطر شغل یا خونه و ... و الان دارن به خوبی رندگی میکنن،
    نمیگم سخت نیست، بالاخره رفت و اومد کمتر میشه و سخت تر، ولی میشه باهاش کنار اومد نگران نباش ، بالاخره یبار شما میرین، یبار خانواده ها میان...
    امضای ایشان



  6. کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6849
    نوشته ها
    28
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    میناجون اگه ردش کنی بعدن پشیمون میشی گلم فقط یه چیز اول دراین مورد باپسر مشورت کن و ببین خودت تحمل دوری روداری چون همه یه روزی از خانواده جدامیشن بالاخره حتی توتهرانم که باشی انقددرگیرکارمیشی که شاید نتونی زیاد سربزنی به خانوادت فقط شناختتو اش بیشترکن چتوتحقیقات چون اگه بخوای مشهد زندگی کنی باهاش باید ازهمه نظر ادم مطمئنی باشه موفق باشی گلم

  8. کاربران زیر از تنهای همیشه محکوم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6086
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    مینا جان این مساله محل س************ت خیلی مهمه. این چیزیه که من قبلا در موردش فکر نکردم و حالا واقعا برام سخته. اگه کمترین شکی هم در این زمینه داری فعلا تصمیم به رفتن نداشته باش. بالاخره شما دختری و به خانواده ات وابسته تری. در هر صورت خیلی مساله مهمیه و تنها به خاطر علاقه چشم پوشی نکن ازش. من با اینکه واقعا عاشق همسرم هستم ولی الان به خاطر این مساله همش دارم غصه میخورم و گریه میکنم. بعضی وقتها هم با همسرم بداخلاقی میکنم با اینکه میدونم مقصر این همه تنهایی و ناراحتی من اون نیست و انتخابیه که خودم داشتم ولی باز هم از دستش دلخور میشم که منو توی این شرایط قرار داده. واقعا سخته. زود در موردش تصمیم نگیر.

  10. کاربران زیر از *Sara* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    نقل قول نوشته اصلی توسط mina-mina نمایش پست ها
    سلام دوستان
    من الان توی شرایطی در زندگی هستم که واقعا به کمک و راهنمایی افراد مطلع و نظر افراد دیگه نیاز دارم.
    پس خواهش میکنم ازتون نظرات و تجربیاتتون رو از من دریغ نکنید.

    حدود سه سال هست که توی فضای مجازی با یه آقا پسری آشنا شدم لازمه بگم که من ساکن تهرانم و ایشون ساکن مشهد. حدود 9 ماه اول اشنایی حس خاصی بهم نداشتیم و کم کم با شناخت بیشتر علاقه ی بینمون بیشتر شد تا اینکه هم دیگه رو دیدیم و بعد هم بخاطر اینکه سربازیشون افتاد تهران ارتباط حضوری و شناختمون بیشتر شد و الان علاقه ی خیلی زیادی بهم دیگه داریم و قراره که با خونوادشون بیان خونه ی ما برای خواستگاری.
    ویژگیای خوب زیادی داره که من بخام براتون نام ببرم اینا هست :
    - قیافه و تیپش رو کاملا میپسندم.
    - از نظر مذهبی بودن تقریبا توی سطح برابری هستیم.
    - سطح فرهنگی و مالی خونوادمون نزدیک به همدیگس.
    - هردو مردک تحصیلیمون لیسانس هست.
    - اهدافی که برای آیندش داره به من نزدیکه. مثل علاقه به ادامه تحصیل، مهاجرت در صورت امکان، پیشرفت مالی و اقتصادی،تقویت مهارتای فردی و کمک ب همدیگه برای رشد شخصیتی بیشتر و ...

    - اهل کاره و واقعا ادم فعالیه. از این امایی که دایم برن اداره و ی جوری کارشون رو سرهم کنن و بپیچونن نیست بلکه واقعا به دنبال پیشرفت کارش هست. لازمه بگم همین که سربازیش تموم شد دوسه روز بعد رفت سرکار و توی سه ماه اول کار هم ی طرح جدید برای کارگاهشون داد که با سرمایه گذاری روش تقریبا ی سود دو برابری توی کمتر از ی ماه بدست آوردن.
    - خانواده براش توی اولویته و اعتقاد عمیقی به وفاداری و تعهد به خانواده داره.
    - آدم مودب و محترمیه و با خانوادش خیلی رفتار خوبی داره.
    - آدم صادقیه و توی این مدت رفتار متعادل و یکدستی داشته طوری که من ناخالصی و عدم صداقتی توی رفتارش ندیدم.
    - میتونم بگم واقعا عاشقش هستم و اونم همین حس رو بمن داره. و علاقه ی دوطرفه هم یکی از موارد خیلی مهم توی ازدواج برای منه.

    من تا الان با شناختی که از ایشون پیدا کردم هیچ مشکلی برای ازدواجمون نمیبینم فقط نگران دور بودن شهر محل س************تمون از هم هستم. محل کارش توی مشهده و هنوز تصمیم قطعی برای محل س************ت آیندمون نگرفتیم و احتمال س************ت توی هر دو شهر وجود داره.
    پدر و مادر من خیلی ب بچه هاشون وابستن و مادرم بمن میگه عشق و علاقه نهایتش 5 سال دوام بیاره بعدش چطوری میتنوی دوری رو تحمل کنی؟
    من توی دوستام خیلیا بودن که با شهر دور ازدواج کردن اما همه راضی بودن چون اکثرشون شوهرشون اومد شهر محل س************ت دختر . فقط ی مورد بود که دختره رفت شهر شوهرش و علی رغم اینکه خیلی همدیگه رو دوست داشتن الان بعد یک سال دختره دائم ابراز ناراحتی میکنه.
    من نمیدونم واقعا ازدواج با کسی توی ی شهر دیگه واقعا کار درستی هست یا نه و با وجود همه ی این ویژگی های خوب توی این آقا بازهم نگرانم از آینده.
    از ی طرف فک میکنم که خب بلاخره ادم با همشهریشم که ازدواج کنه ممکنه بعدها مجبور ب مهاجرت بشه و این همه ادم با این مسئله کنار اومدن حتا خیلیا توی ی کشور غریب زندگی میکنن پس کار ناممکنی نیست.

    و از ی طرف نمیخام اشتباه کنم و کاری بکنم که بعدها پشیمون بشم و برای راضی کردن خانوادم در مورد محل س************ت اول خودم باید ب اطمینان برسم.
    و اینکه من واقعا فک نمیکنم فردی مشابه ایشون با این سطح از تفاهم و عشق پیدا کنم.
    ممنون میشم شما نظراتتون رو بگین.
    سلام

    اگه واقعا عشق رو میشناسید و به گفتهای بالا اعتقاد کامل دارید. که البته فکر نمیکنم!!!!؟؟

    باید بگم سوال خیلی مزخرف و بیخودی کردین.................................!!!!!( ببخش به این لحن گفتم که مطلب جا بیفته).

    قبل از هر اقدامی هر دو با هم یک مشاوره و تست ازدواج بگیرید.

    موفق باشید

  12. کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6878
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    7
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    از همه ی دوستانی که نظرشون رو گفتن ممنونم

  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6878
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    7
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    نقل قول نوشته اصلی توسط *Sara* نمایش پست ها
    مینا جان این مساله محل س************ت خیلی مهمه. این چیزیه که من قبلا در موردش فکر نکردم و حالا واقعا برام سخته. اگه کمترین شکی هم در این زمینه داری فعلا تصمیم به رفتن نداشته باش. بالاخره شما دختری و به خانواده ات وابسته تری. در هر صورت خیلی مساله مهمیه و تنها به خاطر علاقه چشم پوشی نکن ازش. من با اینکه واقعا عاشق همسرم هستم ولی الان به خاطر این مساله همش دارم غصه میخورم و گریه میکنم. بعضی وقتها هم با همسرم بداخلاقی میکنم با اینکه میدونم مقصر این همه تنهایی و ناراحتی من اون نیست و انتخابیه که خودم داشتم ولی باز هم از دستش دلخور میشم که منو توی این شرایط قرار داده. واقعا سخته. زود در موردش تصمیم نگیر.
    چقد خوشحالم که شمایی که تجربه ی این مسئله رو دارین نظر دادین ... خیلی ب همچین مواردی نیاز دارم.
    منم نگران همین قضیه ام که دوری روی علاقه و کیفیت زندگیمون تاثیر بذاره ... گاهی فکر میکنم که برای تحمل دوری باید حسابی خودمو سرگرم و مشغول کنم انقدر که وقت تنهایی و بیکاری زیادی نداشته باشم. می تونم بپرسم شما مشغله ی روزانتون زیاده و باز هم دلتنگ میشید ؟
    و ی سوال دیگه هم دارم این که جزو افراد وابسته ب خانواده بودین یا خیلی وابستگی نداشتین؟
    ممنون میشم جواب بدین

  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6086
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    نقل قول نوشته اصلی توسط mina-mina نمایش پست ها
    چقد خوشحالم که شمایی که تجربه ی این مسئله رو دارین نظر دادین ... خیلی ب همچین مواردی نیاز دارم.
    منم نگران همین قضیه ام که دوری روی علاقه و کیفیت زندگیمون تاثیر بذاره ... گاهی فکر میکنم که برای تحمل دوری باید حسابی خودمو سرگرم و مشغول کنم انقدر که وقت تنهایی و بیکاری زیادی نداشته باشم. می تونم بپرسم شما مشغله ی روزانتون زیاده و باز هم دلتنگ میشید ؟
    و ی سوال دیگه هم دارم این که جزو افراد وابسته ب خانواده بودین یا خیلی وابستگی نداشتین؟
    ممنون میشم جواب بدین
    من هر کاری کردم نتونستم با این مساله کنار بیام. به مرور هم شرایط داره برام سخت تر میشه. انتظار داشتم بعد از یه مدت عادت کنم ولی نه تنها عادت نکردم که بیشتر هم به هم ریختم. بله من خیلی به خانواده ام وابسته بودم و هنوز هم هستم. اصلا قبل از ازدواج نمیدونستم که انقدر وابسته ام. میدونستم ولی نه خیلی. فکر میکردم آدم با کسی که دوستش داره هر جایی و تو هر شرایطی زندگی میکنه. میگفتم آدم 20-30 سال دختر خونه است و شاید 40-50 سال زن خونه است. پس نقشی که اونجا داره مهمتره. همسرم هم همین منطق رو برام میاورد که با هر کسی ازدواج کنی ممکنه روزی به خاطر شرایط مجبور بشی که بری یه جای دیگه زندگی کنی. ولی الان فهمیدم که حتی اون شرایط هم قابل تحمل تر از اینیه که من الان دارم. خیلی ها رو میشناسم که ازدواج کردن و رفتن شهر های دیگه زندگی میکنن و مشکلی ندارن. ولی من دارم. هر روز هم داره بیشتر میشه. البته من تا جایی که تونستم نذاشتم همسرم ناراحتی ها و مشکلات منو تو این زمینه ببینه چون نمیخواهم اون رو هم تحت فشار بذارم. چون من خودم قبول کردم که بیام. ولی بازم خودش رو توی زندگیم داره کم کم نشون میده. تقریبا 95 درصد وقتهای تنهایی من در حال گریه کردنم. 5 درصد هم دارم سعی میکنم یه جوری باشه قیافه ام که همسرم که داره میاد خونه نفهمه گریه کردم.
    مینا جان من نمیگم چکار کنی یا چه تصمیمی بگیری. فقط میگم خیلی در موردش فکر کنید. خیلی زیاد.

  16. کاربران زیر از *Sara* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5649
    نوشته ها
    59
    تشکـر
    45
    تشکر شده 64 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    سلام عزیزم من هم شرایط تو رو داشتم محل س************تم فاصله زیادی با شهرم داره و موقع ازدواج نمیدونستم میتونه انقدر سخت باشه هر چی مادرم اینا گفتن من تو گوشم نرفت نمیدونستم انقد وابستشون هستم همیشه حسرت میخورم خیلی سختی کشیدم ولی اشتباه من این بود همون موقع سر این موضوع سفت واینستادم که اون بیاد شهر ما و تو حال و هوای عاشقی بودم فکر میکردم ادم با کسی که دوست داره هر جا زندگی کنه بهشته الان خیلی پشیمونم خیلی ای کاش فکر میکردم هر چند ادما با هم فرق دارن ولی من خیلی زجر کشیدم وقتی دلم میگرفت جایی نبود برم وقتی بحثمون میشد کسی نبود برم پیشش اروم بشم خیلی گریه کردم و تنهایی کشیدم مادرم اینا هم خیلی سختی کشیدن من خودمو به خاطر این تصمیم نمیبخشم هر چند ما به دلایل دوری و تنهایی روابطمون با هم کمی به مشکل برخورد و مشکلات دیگه که تو هر زندگی محتمله من نمیگم چیکار کن من تجربه خودمو گفتم ولی حداقل شرط بذار ضمن عقد که محل س************ت رو تو تعیین کنی که اگه رفتی و کم اوردی بتونی تو برگشت اصرار کنی تهران هم کار زیاده از همین اول راضی نشو بری بمون اون بیاد ی سعیی بکنه برای پیدا کردن کار خیلیا مصمم و سفت وایسادن تا خواسته خودشون شده نه مثل من که خودم راضی رفتم و اصلا شرطی اصراری نداشتم الان پشیمونم الان که هشت سال میگذره

  18. کاربران زیر از نسیم 12 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6878
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    7
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    نقل قول نوشته اصلی توسط *Sara* نمایش پست ها
    من هر کاری کردم نتونستم با این مساله کنار بیام. به مرور هم شرایط داره برام سخت تر میشه. انتظار داشتم بعد از یه مدت عادت کنم ولی نه تنها عادت نکردم که بیشتر هم به هم ریختم. بله من خیلی به خانواده ام وابسته بودم و هنوز هم هستم. اصلا قبل از ازدواج نمیدونستم که انقدر وابسته ام. میدونستم ولی نه خیلی. فکر میکردم آدم با کسی که دوستش داره هر جایی و تو هر شرایطی زندگی میکنه. میگفتم آدم 20-30 سال دختر خونه است و شاید 40-50 سال زن خونه است. پس نقشی که اونجا داره مهمتره. همسرم هم همین منطق رو برام میاورد که با هر کسی ازدواج کنی ممکنه روزی به خاطر شرایط مجبور بشی که بری یه جای دیگه زندگی کنی. ولی الان فهمیدم که حتی اون شرایط هم قابل تحمل تر از اینیه که من الان دارم. خیلی ها رو میشناسم که ازدواج کردن و رفتن شهر های دیگه زندگی میکنن و مشکلی ندارن. ولی من دارم. هر روز هم داره بیشتر میشه. البته من تا جایی که تونستم نذاشتم همسرم ناراحتی ها و مشکلات منو تو این زمینه ببینه چون نمیخواهم اون رو هم تحت فشار بذارم. چون من خودم قبول کردم که بیام. ولی بازم خودش رو توی زندگیم داره کم کم نشون میده. تقریبا 95 درصد وقتهای تنهایی من در حال گریه کردنم. 5 درصد هم دارم سعی میکنم یه جوری باشه قیافه ام که همسرم که داره میاد خونه نفهمه گریه کردم.
    مینا جان من نمیگم چکار کنی یا چه تصمیمی بگیری. فقط میگم خیلی در موردش فکر کنید. خیلی زیاد.
    سارا جون چرا با شوهرت ناراحتیتو در میون نمیذاری؟ شاید دوتایی ی راه حلی پیدا کنید.
    چرا فکر میکنین اون شرایط قابل تحمل تره؟ بخاطر اجباری بودنش؟؟
    راستش یکی از دوستای من که رفته شهر شوهرش و البته از سالهای نجوونی عاشق شدید همدیگه بودن، خیلی ناراحت بود و بم میگفت که اگه شوهرت از نظر عاطفی برات کم نذاره میشه دوری رو تحمل کرد و تاکید داشت که باید تو شهر جدید یجوری خودتو سرگرم کنی.
    من هم فکر می کنم اگه برم سر کار یا ب ی فعالیتی هنری و حالا هرچیز دیگه ای مشغول بشم دلتنگیم کمتر شه.
    شما فعالیت خاصی داری وبازهم دلتنگی؟
    ممنونم که راهنماییم میکنی و خاهش میکنم که بازهم راهنماییم کن دوست خوبم...

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6878
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    7
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    نقل قول نوشته اصلی توسط نسیم 12 نمایش پست ها
    سلام عزیزم من هم شرایط تو رو داشتم محل س************تم فاصله زیادی با شهرم داره و موقع ازدواج نمیدونستم میتونه انقدر سخت باشه هر چی مادرم اینا گفتن من تو گوشم نرفت نمیدونستم انقد وابستشون هستم همیشه حسرت میخورم خیلی سختی کشیدم ولی اشتباه من این بود همون موقع سر این موضوع سفت واینستادم که اون بیاد شهر ما و تو حال و هوای عاشقی بودم فکر میکردم ادم با کسی که دوست داره هر جا زندگی کنه بهشته الان خیلی پشیمونم خیلی ای کاش فکر میکردم هر چند ادما با هم فرق دارن ولی من خیلی زجر کشیدم وقتی دلم میگرفت جایی نبود برم وقتی بحثمون میشد کسی نبود برم پیشش اروم بشم خیلی گریه کردم و تنهایی کشیدم مادرم اینا هم خیلی سختی کشیدن من خودمو به خاطر این تصمیم نمیبخشم هر چند ما به دلایل دوری و تنهایی روابطمون با هم کمی به مشکل برخورد و مشکلات دیگه که تو هر زندگی محتمله من نمیگم چیکار کن من تجربه خودمو گفتم ولی حداقل شرط بذار ضمن عقد که محل س************ت رو تو تعیین کنی که اگه رفتی و کم اوردی بتونی تو برگشت اصرار کنی تهران هم کار زیاده از همین اول راضی نشو بری بمون اون بیاد ی سعیی بکنه برای پیدا کردن کار خیلیا مصمم و سفت وایسادن تا خواسته خودشون شده نه مثل من که خودم راضی رفتم و اصلا شرطی اصراری نداشتم الان پشیمونم الان که هشت سال میگذره
    والا منم نمیدونم دقیقا چقدر وابسته به خونوادمم...میدونم وابسته هستم اما فک نمیکنم زیاد باشه.
    از طرفی هم میگم حداقل من دوماه ی بار میرم شهر خودم و پدرومادرم ماهی ی بار حداقل میتونن بیان پیش من.
    شما چن وقت ی بار میرید شهرتون؟
    من از طرفی ام فکر میکنم که ا
    ه بعدا کسی رو نتونستم اینطور دوست داشته باشم و انقدر تفاهم داشته باشیم چی؟ یا اگه بعد ازدواج با ی ادم دیگه بدون این مزایا مجبور شم شهرمو ترک کنم چقدر حسرت میخورم و پشیمون میشم.
    خودم فکر میکنم این موقعیت برام تو الویته اما از اینده ی نامعلوم نگرانم و اینکه بعد ازدواج چقدر همه چیز فرق میکنه

  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5649
    نوشته ها
    59
    تشکـر
    45
    تشکر شده 64 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    ما هم دو سه ماه یه بار میریم ولی مسافرت دایمی سخته مخصوصا بعد از بچه دار شدن حالا شاید تو راحتتر بتونی کنار بیای موفق باشی.

  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2020
    شماره عضویت
    42841
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy پاسخ : ازدواج با فرد ایده آل اما از شهر دور

    نقل قول نوشته اصلی توسط *Sara* نمایش پست ها
    من هر کاری کردم نتونستم با این مساله کنار بیام. به مرور هم شرایط داره برام سخت تر میشه. انتظار داشتم بعد از یه مدت عادت کنم ولی نه تنها عادت نکردم که بیشتر هم به هم ریختم. بله من خیلی به خانواده ام وابسته بودم و هنوز هم هستم. اصلا قبل از ازدواج نمیدونستم که انقدر وابسته ام. میدونستم ولی نه خیلی. فکر میکردم آدم با کسی که دوستش داره هر جایی و تو هر شرایطی زندگی میکنه. میگفتم آدم 20-30 سال دختر خونه است و شاید 40-50 سال زن خونه است. پس نقشی که اونجا داره مهمتره. همسرم هم همین منطق رو برام میاورد که با هر کسی ازدواج کنی ممکنه روزی به خاطر شرایط مجبور بشی که بری یه جای دیگه زندگی کنی. ولی الان فهمیدم که حتی اون شرایط هم قابل تحمل تر از اینیه که من الان دارم. خیلی ها رو میشناسم که ازدواج کردن و رفتن شهر های دیگه زندگی میکنن و مشکلی ندارن. ولی من دارم. هر روز هم داره بیشتر میشه. البته من تا جایی که تونستم نذاشتم همسرم ناراحتی ها و مشکلات منو تو این زمینه ببینه چون نمیخواهم اون رو هم تحت فشار بذارم. چون من خودم قبول کردم که بیام. ولی بازم خودش رو توی زندگیم داره کم کم نشون میده. تقریبا 95 درصد وقتهای تنهایی من در حال گریه کردنم. 5 درصد هم دارم سعی میکنم یه جوری باشه قیافه ام که همسرم که داره میاد خونه نفهمه گریه کردم.
    مینا جان من نمیگم چکار کنی یا چه تصمیمی بگیری. فقط میگم خیلی در موردش فکر کنید. خیلی زیاد.
    عزیزم ببخشید که صادقانه و مختصر میگم بنظرم هم شما هم مینا جون هنوز به بلوغ لازم نرسیده بودید برای تشکیل خانواده که خودتونو انداختید تو رابطه و عشق ...وقتی فردی از شهر دیگه رو انتخاب میکنید باید از قبل به ایناشم فکر میکردید و اینکه من دوسش دارم ولی اون باید بیاد شهر من و من خیلی به مامان بابام وسواسم و وابستم و این بچه بازیا عدم بلوغ ذهنی و عاطفی هردوتونو میرسونه مهم نیست سنتون چقده ...هرکس باید این واقعیت ساده رو بتونه درک کنه که افراد بعداز ازدواج از خونواده جدا میشن و ممکنه اون طرف دنیابرن این حد از شک و خودآزاری و اندوه شاید ریشه تو افسردگی داره کهداز قبل داشتید والان بروز کرده به هرحال قبل از رشددعاطفی و درونی درگیرکردن یکی دیگه باخودمون اشتباه نابخشودنیه .بهتره اول خودمونو بشناسیم و مشکلات روحی پنهان و حل نشدمون و رشد عقلی و عاطفیمونو حل کنیم زندگی که مسخره بازی و لوسبازی به این حدو شدت نیست که.نمیدونم چرا بعضی دخترا مسائل به این سادگیو دوست دارن انقد بزرگ کنن .

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد